فرشتگان زیبای اوتیسم
خدایا من از تو فرشته نمیخواستم،من کسی از جنس خودم میخواستم، من صدای خنده هایت را با هم بازی هایت میخواستم، من دستانت را میخواستم که با عروسک های خاک خورده کمدت بازی میکرد، من تورا فرشته نمیخواستم، من تورا در حیاط خانه ام شاد دوان دوان میخواستم. من به جای فرشته صدای زیبایت را میخواستم، خدای من، خدای من، من دستان دخترم را میخواستم که با شانه به موهای عروسکش بکشد، با قوری کوچکش چای دم کند برای مهمان خیالیش، چادر سر کند، کفش مرا بپوشد و من ببینم لذت ببرم، من فرشته نمیخواستم ، که با کمک من بلند شود دراز بکشد راه برود ، غذا بخورد. من فقط یکی از جنس خودم میخواستم……. من فرشته نمیخواستم.