پنج ویژگی مورد توافق بازی در انسان
بازی ، حداقل در انسان ، لزوماً همه یا هیچ نیست ، بلکه می تواند از نظر درجه نیز وجود داشته باشد. یک فعالیت را می توان به عنوان بازی توصیف کرد ، یا به عنوان بازیگوشی توصیف کرد ، تا حدی که حاوی ویژگی های ذکر شده در اینجا باشد: بازی فعالیتی است که (۱) خود انتخاب شده و خود کارگردانی داشته باشد. (۲) انگیزه ذاتی ؛ (۳) توسط قوانین ذهنی هدایت می شود. (۴) تخیلی ؛ و (۵) در یک ذهن فعال ، هوشیار ، اما نسبتاً غیر استرس انجام شده است. در اینجا شرح هر یک از این ویژگی ها آورده شده است:
بازی خود برگزیده و خودگردان است
بازی ، در درجه اول و مهمترین چیزی است که شخص می خواهد انجام دهد ، در مقابل آنچه که خود را ملزم به انجام آن می داند. بازیکنان نه تنها بازی را انتخاب می کنند ، بلکه نحوه بازی را نیز انتخاب می کنند ، و این معنی این جمله است که بازی خودگردان است. در بازی های اجتماعی (بازی با بیش از یک بازیکن) ، ممکن است یک نفر مدتی به عنوان رهبر ظهور کند ، اما فقط با اراده همه افراد دیگر. هرکسی ممکن است قوانینی را پیشنهاد کند ، اما اگر رفتاری برای همه در حیطه بازی باقی بماند ، این قوانین باید برای همه قابل قبول باشد. ابتدایی ترین آزادی در بازی ، آزادی ترک است. آزادی در ترک کار تضمین می کند که همه بازیکنان همان کاری را که می خواهند انجام دهند انجام می دهند و این از رهبران جلوگیری می کند تا قوانینی را اجرا کنند که حداقل بازیکنان با آن توافق چندانی ندارند.
بازی دارای انگیزه ذاتی است – به معنی آن است که بیشتر از اهداف ارزشمند باشد
بازی فعالیتی است که از دیدگاه هوشیار بازیکن ، بیشتر از آنکه برای برخی از پاداشهای خارج از فعالیت خود باشد ، به خاطر خود انجام می شود. به عبارت دیگر ، این رفتاری است که در آن معنی ها بیش از اهداف ارزش گذاری می شوند. وقتی مردم بازی نمی کنند ، آنچه بیشتر از همه برای آنها ارزش قائل هستند نتایج عملکردشان است. ممکن است فردی برای خلاص شدن از خارش ، خارش ایجاد کند ، از ببر فرار کند تا از خوردن شما جلوگیری کند یا در یک کار کسل کننده برای پول کار کند. اگر خارش ، ببر یا فیش حقوقی وجود نداشت ، فرد خراشیده نمی شد ، فرار نمی کرد یا کار نمی کرد. وقتی افراد بازی نمی کنند ، معمولاً کمترین راه را برای رسیدن به هدفشان انتخاب می کنند. در بازی ، همه اینها برعکس است. در بازی ، توجه بیشتر به اهداف بیشتر از اهداف است و بازیکنان لزوماً به دنبال آسانترین مسیرها برای رسیدن به اهداف نیستند.
بازی غالباً اهدافی دارد ، اما اهداف به عنوان بخشی از فعالیت و نه به عنوان دلیل اصلی فعالیت ، تجربه می شوند. اهداف بازی تابع اهداف دستیابی به آنها هستند. به عنوان مثال ، بازی سازنده (ساختمان بازیگوشانه چیزی) همیشه به سمت هدف خلق شیئی است که بازیکنان در ذهن دارند. اما هدف اصلی در این بازی ایجاد شی است ، نه داشتن شی پس از ساختن آن. به همین ترتیب ، بازی رقابتی به سمت هدف گرفتن امتیاز و برنده شدن هدایت می شود ، اما اگر فعالیت واقعاً بازی باشد ، فرایند امتیازدهی و برد است که برای بازیکن مهم است ، نه نتیجه بعدی گلزنی و پیروزی
.
بازی با قوانین ذهنی هدایت می شود ، اما قوانین جای خلاقیت را می گذارد
بازی فعالیت آزادانه انتخاب شده است ، اما فعالیت شکل آزاد نیست. بازی همیشه ساختار دارد و این ساختار از قوانین موجود در ذهن بازیکنان ناشی می شود. در بازی های اجتماعی ، قوانین باید توسط همه بازیکنان به اشتراک گذاشته شود ، یا حداقل تا حدی به اشتراک گذاشته شود. ماهیت قاعده بازی مشخصه ای است که ویگوتسکی (۱۹۷۸) به شدت بر آن تأکید کرد ، زیرا استدلال خود را مبنی بر اینکه بازی وسیله ای است که کودکان یاد می گیرند انگیزه های خود را کنترل کنند و از قوانین توافق شده اجتماعی پیروی کنند ، تأکید کرد.
طبیعت مبتنی بر قاعده بازی امتداد نکاتی است که در بالا در مورد برجستگی وسایل بازی بیان شد. قوانین بازی وسیله است. این قوانین نه مانند قوانین فیزیک و نه مانند غرایز بیولوژیکی هستند که به طور خودکار دنبال می شوند. بلکه مفاهیم ذهنی هستند که برای حفظ آنها و پیروی از آنها غالباً به تلاش آگاهانه احتیاج دارند.
قواعد بازی حد و مرزهایی را فراهم می کند که اعمال باید در آنها رخ دهد ، اما دقیقاً هر عملی را دیکته نمی کند. آنها همیشه جای خلاقیت را می گذارند. فعالیتهایی که بطور دقیق توسط قوانین تجویز می شوند بهتر است به جای انجام بازی به عنوان تشریفات شناخته شوند
انواع مختلف بازی دارای انواع مختلفی از قوانین است. به عنوان مثال ، یک قانون اساسی بازی سازنده این است که شما باید با رسانه انتخاب شده به روشی کار کنید که هدف آن تولید یا به تصویر کشیدن شی یا طرح خاصی باشد که در ذهن دارید. در بازی های اجتماعی دراماتیک (بازی های بازیگوشانه در خارج از نقش ها یا صحنه ها ، مثل وقتی که بچه ها “خانه” بازی می کنند یا خود را به عنوان ابرقهرمان تظاهر می کنند) قانون اساسی این است که بازیکنان باید به درک مشترک خود از نقش هایی که بازی می کنند عمل کنند. آنها باید در شخصیت باقی بمانند. حتی درگیری و تعقیب و گریز بازی که ممکن است از نظر ناظر وحشی به نظر برسد ، با قید قید و بند است. به عنوان مثال ، یک قاعده همیشه موجود در جنگ کودکان این است که بازیکنان برخی از اقدامات جدی را تقلید می کنند ، اما در واقع به شخص مقابل آسیب نمی رسانند. آنها با تمام قدرت ضربه نمی زنند (حداقل اگر از هر دو قوی تر باشند نه). لگد نزنید ، گاز بگیرید یا خراشیده نشوید. بازی به دلیل ماهیت مبتنی بر قاعده ، همیشه تمرینی برای محدود کردن خود است